جريان اطلاعات و پول در شهرها الكترونيكي شده است . اما بسته ها و نامه ها طول شهر را بايد بپيمايند تا به مقصد برسند. پيك هاي دوچرخه سوار در مراكز شهري متراكم مانند مركز منهتن و مركز لندن نسبت به جريان عادي ترافيك سرعت بيشتري دارند و راه خودرا در مسيرهاي غير معمول به مقصد پيدا مي كنند. دراينجا زمان مساوي پول است . لذا لوليدن در ترافيك و ميان اتومبيل ها، گذرازپياده روها و خلاف جهت سواره ها رفتن پيك ها چيزي عادي و براي كارفرمايان آنها پذيرفته شده است .چون آنها كارگران غير رسمي هستند و كارفرمايان نگراني در مورد بيمه آنها ندارند. لذا پيك ها شيوه خودشان را دارند با ويژگي هاي مخصوص به خود ، با دوچرخه هاي فول و دنده دار بي محابا مي رانند . آنها درهر جا مي رانند و به مسير معيني بسنده نمي كنند و به قوانين خيابان هم پاي بند نيستند. اين پيك ها براي تجار بزرگ كارمي كنند. اما اقليت كوچكي هستند باتجريه مشترك در زخمي شدن ها و مرگ هاي ناشي از تصادفات. در نيويورك اين پيك سوارهاحتي براي زودرسيدن دست خود را به كاميون ها هم مي گيرند. به حريم پياده روها هم تجــاوز مي كنند و افراد مسن را به شدت مي آزارند. همه اينها راه خودرا مي روند ولي به ظاهر در جريان وسايل نقليه غالب در شهر تاثيري ندارند

در شهرها و در مورد دوچرخه سوارها هميشه تعارضي وجوددارد. دوچرخه سواري خطرناك است در عين حال دوچرخه خودش يك خطر است . از دوچرخه به عنوان يك وسيله نقليه مطلوب ،نشاط آور ، سالم و سازگار با شهر پايدار ياد مي شود . اما بايد تابع قوانين خاص باشد . مثلاَ كسي در پياده رو دوچرخه نراند. شهرهاي انگليس برعكس شهرهاي هلند ، مسيرهاي دوچرخه به صورت اتفاقي فقط توسط نوارهاي سبز و نارنجي و در حاشيه هاي باريك در طول خيايانهاي شلوغ پيش بيني شده است كه سروته مشخصي ندارند. اما در شهرهاي هلند از مدتها پيش شبكه هاي وسيعي جهت دوچرخه سواري ايجاد شده است . بدون آنكه برخوردي با راههاي اتومبيل رو داشته باشد . مقامات محلي انگليس به صورت رسمي يكشنبه هاي اول هر ماه را به ايجاد محيط امن براي دوچرخه ســوارها اختصاص مي دهند. بااين ابتكار دوچرخه مي تواند به عنوان يك ابزار مقاومت قوي در جهت اصلاح وضع خيابانها به كار گرفته شود . اما به صورت اين عمل اقليت دوچرخه سوار زياد نتيجه بخش باشد

دوچرخه سواري سبز و دوچرخه سواري در فضاي سبز در باغچه هاي انگليس با دوچرخه هاي رالي مشكي رنگ ، دنده دار هنوز هم ديده مي شوند. صاحبان اين دوچرخه ها معمولاَ افراد مسني هستند كه گيــره به پاچـه شلـوار مي زنند و در سبدهاي جلوي دوچرخه شان كلم و پياز و هويج از باغچه خود به خانه شان مي برند. اين آدمها به دوران قبل از شيوه مصرف گرايي تعلق دارند . به زماني كه ابزار و لوازم تعمير دوچرخه را مي شد اجاره كرد. دراين حالت دوچرخه يك وسيله حمل نقل سالم و نشاط آور است مثل دوچــرخه هايي كه هنــدي ها با آن آب حمل مي كنند. هر چند كه در هند و ساير شهرهاي آسيايي وضع فرق كرده است . مثلاَ دوچرخه هاي دهلي و شهر هوشه مينه جاي خود را به موتور سيكلت و در كوالالامپور موتورسيكلت جايش را به مرسدس بنز داده است .

امروزه اتومبيل شخصي وسيله تشخص و نماد مصرف گرايي است . لذا آينده روشني براي دوچرخه كه تا حدي كهنه پرستي تلقي مي شود متصور نيست . شايد فقط دوچرخه سواري فانتزي از نوع توردوفرانس و يا دوچرخه سواري در تپه ماهورهاي طبيعت با هدف تفريح و تربيت جسم عامل بقاي دوچرخه باشد . تصور استفاده از دوچرخه هاي جديد در سطح شهر همانند موتور اسكوتر هايي كه در دهه 1960 مد روز شد چيزي گذرا مي تواند باشد . شايد هم دراين مورد خاص كهنه پرستي بتواند در خدمت توسعه پايدار در آيد.