ما پنج روز در جادهای که چهارساعته از آن میگذریم، زندگی کردیم. مردم فکر میکردند خوشی زیر دلمان زده است و بیکاریم. واقعیت این است که مسیر آهسته زندگی خیلی جذابتر است. وقتی با ماشین سفر میکنید فقط فعلِ «رفتن» تجربه میشود.
این روایت کوتاه عبدالرضا و فرزاد دشتیزاده از سفر با دوچرخه در مسیر شیراز تا سیراف است، جادهای که بخشی از آن با عنوان محور ساسانی در فهرست میراث جهانی ثبت شده و به اولین و بزرگترین بندرگاه تجاری ایران در خلیج فارس ختم میشود. عبدالرضا دشتیزاده ـ محقق مردمشناس و باستانشناس ـ در ادامه این روایت به ایسنا گفت: ما سه نفر بودیم با سه دیدگاه متفاوت؛ (عبدالرضا دشتیزاده) باستانشناس و مردمشناس، (فرزاد دشتیزاده) هنرمند مجسمهساز و (اسماعیل قاسمزاده) معمار. هر کدام از دیدگاه خود با این جاده ارتباط گرفتیم. برای من تاریخ و مردم مهمترین انگیزه بود. به چند دلیل این سفر را رفتم؛ مسیر از شیراز بود تا سیراف، با دو شرایط آب و هوایی و اقیلم کوهستانی که البته بخشی از آن دشت میشد. در بوشهر هوا حسابی گرم بود و در فیروزآباد کوهستانی و سرد. از نظر چشمانداز بصری و فرهنگی، این مسیر فوقالعاده جذاب و دوچرخه بهترین انتخاب برای آن است.
او ادامه داد: خیلیها فکر میکنند سفر با دوچرخه جنبه تفریحی دارد، درحالیکه گستره پیام آن زیاد است. مسیر شیراز تا سیراف کمتردد است و شیب و گردنههای زیادی دارید که یک دوچرخهسوار را خسته میکند اما جذابیتهای آن دلیل خوبی برای فکر نکردن به این خستگی است. ما بیش از ۳۵۰ کیلومتر را در حدود چهار روز و نیم رکاب زدیم. تصمیممان این بود که در هتل اقامت نداشته باشیم، بنابراین هر جا که مناسب بود کمپ میزدیم، به دریا که رسیدیم ماهی هم میگرفتیم و در طبیعت غرق شدیم. تجربه جالبی بود. برای این ماجراجویی سر و صدا نکردیم، حامی مالی هم نگرفتیم. میخواستیم جنبه شخصی داشته باشد. برای این سفر از یک سال قبل در جزیره قشم تمرین کرده و کل جزیره را رکاب زده بودم.
این باستانشناس گفت: شیراز تا سیراف یکی از مسیرهای تاریخی است که باید به آن احترام گذاشت. مسیری عالی برای سایکلتوریستها. در این مسیر پیدرپی با آثار تاریخی از دورههای مختلف در ارتباط هستید؛ آتشکده چارطاقی، کاروانسرای عباسی، بندرگار و مهمتر از همه عشایر قشقایی و مردم را میبینید و در آخر به خلیح فارس منتهی میشوید. وقتی به سیراف رسیدیم غرق در مهربانی آقای کنگانی، مدیر موسسه سیراف پارس موزه شدیم، که یکی از جذابترین بخشهای سفر بود.
دشتیزاده به تفاوت این سفر اشاره کرد و افزود: مسیر شیراز تا سیراف را شاید چندین بار رفتهام، ولی این سفر طور دیگری بود. کوهها، آدمها و آثار تاریخی مفهوم واقعیتری را انتقال میدادند. وقتی با ماشین سفر میکنید، در محیطی محبوس هستید و ارتباط با طبیعت و محیط پیرامون به حداقل میرسد. هنگام سفر با ماشین فقط فعلِ «رفتن» را تجربه میکنید. احساسات و واکنش انسانها را کمتر دریافت میکنید. اما وقتی با دوچرخه هستید، سرعت حرکت کند میشود و با مردم و طبیعت ارتباط بیشتری میگیرید. ما در مسیرمان یک کمپ ترک اعتیاد دیدیم، چند نفر از آنجا برایمان دست تکان دادند، نزدیکشانکه شدیم، خیلی خوشحال شدند و ارتباط خوبی برقرار شد.
این استاد دانشگاه گفت: واکنش مردم بسیار متفاوت و جذاب بود. بعضیها فکر میکردند ما خیلی پولدار و سرخوش هستیم، انگار خوشی زیر دلمان زده و بیکاریم، نگاه حسرتانگیزی داشتند. سعی میکردیم با آنها صحبت کنیم تا واقعیت قضیه را درک کنند. واقعیت این است که مسیر آهسته زندگی خیلی جذابتر بود.
او پس از چنین تجربهای اعتقاد پیدا کرده که معرفی دوچرخه به عنوان یک وسیله نقلیه کارآمد در بازدید از محوطههای تاریخی و جاذبههای مردمشناسی، معماری و هنری میتواند به وسیله گردشگران مورد استفاده قرار گیرد. سفر با دوچرخه تجربهای نو برای درک بیشتر چشماندازهای فرهنگی است. در این مسیر، بندر تاریخی سیراف میتواند یکی از مهمترین و جذابترین مکانها برای سایکلتوریستها (گردشگری با دوچرخه) باشد.
اما روایت فرزاد دشتیزاده، هنرمند مجسمهساز از رکابزنی در مسیر شیراز تا سیراف و گذر از جاده ساسانی اینگونه بود: ما همیشه این مسیر را با ماشین در عرض چهار ساعت میرفتیم، هیچ جایی را جز جاده، که برایمان تعریف مشخصی داشت، تابلوها، نشانهها و پیچها نمیدیدیم. اما در این پنج روز هر ۸۰ یا ۹۰ کیلومتری که رکاب زدیم به نحوی زندگی کردیم؛ متوقف شدیم با مردم صحب کردیم، خوراکمان را از محلیها خریدیم، برای شبمانی مکان امنی را در دل طبیعت پیدا کردیم و حتی امور روزانه و کار را در جریان رکابزدن انجام دادیم. ما پنج روز از عمرمان را در مسیری که معمولا چهارساعته از آن میگذشتیم، زندگی کردیم. اتفاق جالبی بود. فقط «رفتن» نبود؛ وارد بُعد دیگری از زندگی و تجربه بصری و فرهنگی و شنیداری و تحلیلی شدیم.
او از دیدگاه یک هنرمند گفت که تاثیر دورههای مختلف تاریخی و گوناگونی اقلیم و جغرافیای این مسیر در نمادسازی آن قابل توجه و جالب بود.